سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دو عاشق آتشین
  •   ارزوی یک عاشق

  •  

    تا دیروز خزان اندوه بر صفحه زندگانی ام سایه افکنده بود...غروب ، تنهاییِ روز  ِ بی عشقم را به پایان می رساند. من بی احساس نسبت به زمین
     
    و زمان ، هر شب در کوچه پس کوچه های بی کسی پرسه می زدم. باران نا امیدی از آسمان دلم بر سر و صورتم می ریخت. و من همچون خسته
     
    ایی تنها روزها را در تار و پود زندگی سپری می کردم...
     
     
     
    تا اینکه به یک باره آسمان دلم روشن شد....خورشید عشق از پسِ ابرهای تنهایی نمایان شد. دریای همیشه آرام قلبم به تلاطم افتاد. با صدای
     
    قدمهایت بر روی برگهای خزان ، جاده زندگیم گلباران شد. صدای خش خش برگهای بی گناه ، زمزمه گرمت را در گوشم یاد آور شد. گرمای نگاهت
     
    تار و پود وجودم را به آتش کشید. احساس کردم که بهار خوشبختی در لحظه لحظه های زندگیم جان گرفته و خوشبختی آغوشش را به سویم گشوده
     
    تا سر به سینه پر مهرش نهم...
     
     
     
    در نظرم تمام انسان ها بی عشق و بی عاطفه بودند و تنها تو بودی که برایم چشمه جوشان محبت بودی تا سیرابم کنی ؛ احساس می کردم عشق ما
     
    ابدی و فانی ناپذیر است ؛ فکر می کردم دست آلوده انتظار و حسرت هرگز به ما نخواهد رسید...
    و این چنین هم شد


  • نویسنده: دو عاشق به نام عرفان و المیرا(یکشنبه 87/3/12 ساعت 7:45 عصر)

  • نظرات دیگران ( )


  •   لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • سلام
    [عناوین آرشیوشده]
  •    RSS 

  •   خانه

  •   شناسنامه

  •   پست الکترونیک

  •  پارسی بلاگ



  • کل بازدید : 20167
    بازدید امروز : 1
    بازدید دیروز : 0
  •   مطالب بایگانی شده

  • بهار 1387
    زمستان 1386
    بهار 1386

  •   درباره من

  • دو عاشق آتشین
    دو عاشق به نام عرفان و المیرا

  •   لوگوی وبلاگ من

  • دو عاشق آتشین

  •   اشتراک در خبرنامه
  •  


  •  لینک دوستان من

  • تعطیلات در بهشت

  •  لوگوی دوستان من




  •   اوقات شرعی
  • اوقات شرعی


  •   آهنگ وبلاگ من